| ردیف | مناسبت | روز | نام کتاب | پدیدآور | مترجم | ناشر | تعداد صفحات |
| 1 | ضربت خوردن حضرت علی علیهالسلام روز نهج البلاغه | 30 | تحیر: مثنوی غزل علوی | سید حمیدرضا برقعهای | - | فصل پنجم | 88 |
| 2 | شروع ماه مبارک رمضان | 12 | اسرار ماه رمضان و مراقبات و مناسک آن، همراه با آداب انس با قرآن کریم (ادب حضور رمضان) | محمدتقی فیاضبخش | - | واژهپرداز اندیشه | 214 |
| 3 | کودتای انگلیسی رضاخان | 3 | رضانام تا رضاخان: زندگینامه رضاشاه پهلوی از ۱۲۵۶ تا ۱۲۹۹ | هدایتالله بهبودی | - | موسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی | 396 |
| 4 | روز حمایت از بیماران نادر | 8 | پسری که نامرئی شد | اندرو کلمنتس | امیر حیدری باطنی | امیرکبیر | 272 |
|
تحیّر (مثنوی غزل علوی)؛ پدیدآور: سید حمیدرضا برقعی؛ ناشر: فصل پنجم؛ تعداد صفحات: ۸۸
نام کتاب انسان را به یاد این مصرع شهریار میاندازد:
«متحیّرم چه نامم شه مُلک لا فتی را»
شاعر آیینی چیرهدست معاصر سید حمیدرضا برقعی در این اثر مانند دیگر آثارش که شور و شعور را همزمان در کلمات خلق میکند سیری از زندگی و زمانه مولی امیرالمؤمنین علیهالسلام را از ولادت تا شهادت و ظهور فرزندشان حضرت مهدی عجلالله فرجه الشریف و رجعت مجددشان بیان کرده و در خلال این سیر به فرازوفرودهای دوران حیات حضرت امیر صلواتاللهعلیه و فضایل و مناقب بیمانند ایشان نیز اشاره کرده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
گاهِ جنگ است به مرکب همه زین بگذارید
آب در دست اگر هست زمین بگذارید
وقت تنگ است و حرام است تعللکردن
صحبت از مزرعه و گلّه و آغل کردن
... تا کمین بر در و دروازه نکردهست هنوز
تا معاویه نفس تازه نکردهست هنوز
نوبتی کوفته بر طبل سحر، برخیزید
پایتان خواب نرفتهست اگر، برخیزید
هر که جا مانَد در آماج بلا میمانَد
با کلاهی که پسِ معرکه جا میمانَد
... این یکی گفت: مطیعیم، ولی در بندیم
بگذر از ما که گرفتار زن و فرزندیم
خانه بیمرد، پر از خوفِ حرامی باشد
این چراغیست که بر خانه روا میباشد
ما چه داریم به جزا پای فلج؟ میترسیم
فصل سرما شده از عسروحرج میترسیم
رعدوبرق است که با عطسهی ابر آمده است
هان علی دست نگهدار که صبر آمده است
آن یکی گفت: علیلیم خودت میبینی
بدتر از ابن سبیلیم خودت میبینی
ما مگر مثل تو دنیای مرفّه داریم؟
زیر کشت است زمین، عذر موجه داریم
آن یکی گفت ملولیم کمی حوصله کن
گوش ما پر شده از موعظه کمتر گله کن
خالی از معرفت و مردی و رندی بوده
کوفه تا بوده پر از «اشعث کندی» بوده
کوفه شهری که پر از وسوسهی خناس است
دستپروردهی سعدبن ابیوقاص است
این جماعت همه اشباه رجالند همه
گاه پیکار ملولند و ملالند همه
میرود قصهی ما سوی سرانجام آرام
دفتر قصه ورق میخورَد آرامآرام... (ص ۶۹ تا ۷۱)
ادب حضور (دفتر سوم): اسرار ماه رمضان و مراقبات و مناسک آن، همراه با آداب انس با قرآن کریم؛ پدیدآور: محمدتقی فیاضبخش؛ ناشر: فیض فرزان؛ تعداد صفحات: ۲۱۴
«ادب حضور» مجموعهای پنججلدی است که آداب مهمترین ایام سال را در از زبان اهل معنا بیان میکند. این ایام عبارتاند از: سه ماه پربرکت رجب، شعبان و رمضان، همچنین اربعین موسوی (ماه ذیالقعده و دههی اول ذیالحجه) و ایام سوگواری حضرت سیدالشهدا علیهالسلام در محرم و صفر. این اثر به نسبت جامع و لطیف آقای محمدتقی فیاضبخش، عصارهی دستورات اخلاقی و عبادی و گاه معارف توحیدی را در خود جایداده است و با مطالب ظریف و دقیقی همراه شده که نویسنده از محضر اساتید اخلاق بهویژه مرحوم آیتالله سعادت پرور دریافت نموده است. ادب حضور بنا بر مکتب تربیتی علامه طباطبائی نگاشته شده و با خاطره و حدیث و حکایات اخلاقی شیرینی همراه است.
همچنین در تألیف این اثر، دو کتاب گرانقدر «المراقبات» نوشته استاد بزرگ اخلاق و عرفان، میرزا جواد آقا ملکی تبریزی و «اقبال الاعمال» نوشته عالم و عارف نامی، جناب سید بن طاووس، بیش از سایر منابع مورداستفاده قرار گرفته که این نیز به توصیه اساتید این مکتب تربیتی است.
دفتر سوم این مجموعه به مراقبات و مناسک ماه مبارک رمضان پرداخته است.
هدف اصلی این کتاب، ارائه دستورالعملها و آدابورسوم مرتبط با ماه رمضان به مخاطبان است تا بتوانند بهرهبرداری بیشتری از این ماه مبارک داشته باشند. محور مباحث کتاب عبارت است از:
۱. معرفی آدابورسوم مرتبط با ماه مبارک رمضان نظیر نمازها، دعاها و سایر اعمال عبادی که در این ماه مورد تأکید قرار میگیرند.
۲. توضیح مراقبتهای ویژهای که در ماه مبارک رمضان باید انجام شود. (شامل توصیههای بهداشتی، غذایی و روحانی است که به بهبود کیفیت روزهداری کمک میکند.)
۳. تبیین فلسفه و اهمیت ماه رمضان در اسلام.
۴. توضیح اهمیت تلاوت و تدبر در قرآن در ماه رمضان همراه با ارائهی روشهایی برای افزایش انس با قرآن کریم.
۵. ارائهی مجموعهای از دعاها و نمازهای معتبرِ مخصوص ماه رمضان است که به خوانندگان کمک میکند تا با استفاده از این دعاها و نمازها، بهرهبرداری معنوی بیشتری از این ماه مبارک داشته باشند.
۶. بیان نکات اخلاقی و تربیتی و معرفتی مرتبط با ماه رمضان
در بخشی از کتاب میخوانیم:
بهطورکلی پرداختن به اشتغالات دنیوی در ماه رمضان مطلوب نیست. در این ماه بهتر است مقداری از اشتغالات کاهش یابد و در ماه میهمانی خدا، همهی فکروذکر به صاحبخانه باشد.
معاملهی سالکان در این ماه مستقیماً با محبوب کلّ است؛ چنانکه رسول اکرم صلیالله علیه و آله در حدیث قدسی فرمودند: خدای متعال میفرماید روزه برای من است و من خود به آن جزا میدهم و بهترین وقت مکالمه و مناجات با محبوب، نیمههای شبهای این ماه عزیز است. برای استفاده از این اوقات خصوصاً اگر ایام تابستان باشد، لازم است که روزها استراحت بیشتری بنماییم تا سحر بانشاط باشیم و طبعاً باید فعالیت روزانه را کم کنیم. (ص ۷۴ و ۷۵)
رضانام تا رضاخان (زندگینامه رضاشاه پهلوی از ۱۲۵۶ تا ۱۲۹۹)؛ پدیدآور: هدایتالله بهبودی؛ ناشر: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ تعداد صفحات: ۳۹۶
این کتاب از آثار برجسته در حوزه تاریخ معاصر ایران که به بررسی زندگی و دوران حکومت رضاشاه پهلوی میپردازد.
وجه تسمیهی کتاب «رضانام تا رضاخان»، اشاره به تغییر هویت و جایگاه رضاشاه دارد؛ از یک فرد نظامی با نام ساده "رضاخان" تا تبدیلشدن به "رضاشاه پهلوی"، بنیانگذار سلسله پهلوی. کتاب به طور خاص بر دورهی انتقال قدرت از قاجار به پهلوی متمرکز است و تحولات این برههی حساس از تاریخ ایران مبتنی بر اسناد دستاول و متقن تحلیل میکند.
استنادات انبوه و پیوستهی بهبودی در این کتاب به اسناد دستاول تاریخی، به بازخوانی دقیق و منسجم وقایع، و شکلگیری تصویری واقعگرایانه و مستند از رضاشاه و نقش او در شکلگیری ایران مدرن منجر میشود. در مجموع، «رضانام تا رضاخان» کتابی است که با نگاهی دقیق و مستند، به یکی از مهمترین دورههای تاریخ ایران میپردازد و برای علاقهمندان به تاریخ معاصر ایران، اثری خواندنی و ارزشمند محسوب میشود.
محتوای کتاب ۴ محور اصلی دارد:
۱) بررسی اوضاع ایران در اواخر دورهی قاجار، ضعف حکومت مرکزی، نفوذ خارجی و بحرانهای داخلی.
۲) تحلیل چگونگی بهقدرترسیدن رضاخان از طریق نیروی نظامی و نقش او در کودتای ۱۲۹۹ شمسی. (همراه با ذکر چالشهایی که با مخالفان خود (بهویژه امثال شهید مدرس) داشت و حمایتهایی که از ناحیه انگلیس و بزرگان لژهای فراماسونری دریافت میکرد).
۳) بررسی فرآیند تبدیل رضاخان از یک نظامی به پادشاه و تأسیس سلسله پهلوی.
۴) تحلیل سیاستها و اقدامات رضاشاه در حوزههای مختلف انگیزههای او از این بهاصطلاح نوسازیها، ایجاد ارتش مدرن، اصلاحات اداری و فرهنگی، و همچنین سرکوب مخالفان.
۵) بررسی علل سقوط رضاشاه و اشغال ایران توسط متفقین در جنگ جهانی دوم.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
اردشیرجی با تمجید از رضاخان یاد میکند. آیرونساید نیز بدون اشاره به منبع معرفی او، ابتدا از ظاهر این فرمانده قزاقخانه مینویسد: «مردی بود با قامتی به بلندی بیش از شش پا، با شانههایی فراخ و چهرهای بسیار مشخص و متمایز، بینی عقابی و چشمان درخشانش به او سیمایی زنده میبخشید که در آن مکان [آقبابا] دور از انتظار بود؛ او مرا به یاد راجههای مسلمانی میانداخت که در هند مرکزی دیده بودم، نام او رضاخان بود.» و سپس میافزاید: «مردی که قرار بود بر سرنوشت کشورش تأثیری عظیم به جا بگذارد، رفتهرفته در معرض توجه قرار گرفت.» این جملهی آیرونساید اگر بهواقع مربوط به آگاهیهای داده شده به او در همان زمان بوده باشد، نشاندهندهی این است که مأموران سفارت انگلیس، نه رضاخان، بلکه شخص اول آینده کشور ایران را به او معرفی کردند.
آیرونساید در ادامه مینویسد: «نخستین باری که او را دیدم، پیکرش از یک حملهی جدی مالاریا دستخوش تب و لرز شده بود، اما من متوجه شدم که او هرگز از پا در نمیآمد. تصمیم گرفتیم فوراً او را به طور موقت به فرماندهی بریگاد قزاق منصوب کنیم.» آیرونساید متکبرانه کشف رضاخان را بهحساب خود میگذارد و از کوششهای چند ساله سفارت انگلیس در تهران چشمپوشی میکند. ...(ص ۲۱۵ تا ۲۱۷)
پسری که نامرئی شد؛ پدیدآور: اندرو کلمنتس؛ مترجم: امیر حیدری باطنی؛ ناشر: کتابهای شکوفه (وابسته به مؤسسه انتشارات امیرکبیر)؛ تعداد صفحات: ۲۷۲
بابی، نوجوان پانزدهساله، یک روز صبح از خواب بیدار میشود و میفهمد نامرئی شده، وحشتزده پدر و مادر خود را خبر میکند. سردرگمی گریبان خانواده را گرفته و نمیدانند چه کنند. اولین قرار خانواده با هم این است که برای محافظت از بابی این مسئله باید بهصورت یک راز بین خودشان باقی بماند. بابی مستأصل است و پدر و مادر بهخاطر پریشانفکری تصادف میکنند. حالا بابی علاوه بر نامرئی شدن، تنها هم شده است. مدرسۀ بابی از آنها گواهی غیبت طولانی پسرشان را میخواهد؛ ولی والدین نمیتوانند پسرشان را نزد پزشک ببرند، بنابراین پای نهادهای حمایتی از کودکان و پلیس به خانه باز میشود.در این فاصله او با دختر نابینایی آشنا میشود به نام آلیشیا و تحت شرایطی مجبور میشود رازش را به او بگوید. از سویی پدر و مادر آلیشیا که هر دو دانشمندان بزرگی هستند، از موضوع مطلع شدهاند و به کمک میآیند. پدر بابی و پدر آلیشیا به پتوی برقیِ بابی شک دارند و از قضا نظریهشان درست در میآید. پتوی برقی به همراه تشعشعات خورشیدی در زمانی خاص سبب شده تا بابی نامرئی شود. بابی و آلیشیا ماجرا را پیگیری میکنند و عاقبت با جریانی معکوس میتوانند بابی را مرئی کنند. دراینبین پلیس به خانه بابی هجوم میآورد اما با پسری صحیحوسالم مواجه میشود و مشکل مدرسه بابی هم حل میشود.
این داستان هم خواندنی و جذاب است و هم برای نوجوانان حرفهای خوب بسیاری دارد. جذابیت نامرئی شدن در این اثر بهصورت یک امتیاز مثبت درآمده و نویسنده توانسته از چنین موضوعی اثری موفق خلق کند. همچنین اهمیت خانواده و نقش حمایتگری آن، توجه به مشکلات دیگران، زیباییها و زشتیهای زندگی روزمره، انتخابِ آزادانۀ مسئولیتپذیری و یا افتادن در دام تنبلی و... نیز دیگر موضوعاتی هستند که به آنها پرداخته شده است.
اما مهمترین نکته در این داستان این است که نشان میدهد یک نوجوان و بلکه یک انسان چگونه باید با یک بحران و نقص در سلامت و گرفتاری با یک بیماری و مشکل نادر و البته عمیق و جدی (نامرئی شدن بابی و نابینایی آلیشا) مواجههی صحیح داشته باشند هم خود شخصی که دچار این نقص شده و هم اطرافیانش!
در بخشی از کتاب میخوانیم:
آلیشیا گفت: به من خیره شدهای مگه نه؟
حس میکنم که از خجالت سرخ شدهام «نه»؟
دروغگو اشکالی نداره برام مهم نیست که به من خیره بشی!
- آبدهانم را قورت میدهم، نمیدانم چه باید بگویم؛ نمیخواهم دستپاچه به نظر برسم؛ به همین خاطر میگویم: «یه سؤال دیگه، منو چه جوری تصور میکنی؟ من تو ذهنت چه شکلی هستم؟» از خجالت سرخ میشود، لبخندی از روی شرم، گوشه لبش مینشیند:
«نمیدونم، میدونم که از من بلندقدتری، میدونم که لبخند قشنگی داری، چون میتونم لبخند رو حس کنم. این چیزیه که نمیتونی پنهانش کنی؛ اما نمیدونم. منظورم اینه که مثلاً نمیدونم بینیات بزرگه یا کوچیک، موهات قهوهایه یا طلایی؟» کمی مکث میکند: «و فکر هم نمیکنم اینها خیلی مهم باشن! واقعاً تا حالا به قیافهات فکر نکردم؛ اما بیشتر... به رفتارها و خصوصیات اخلاقیات فکر کردم؛ مثلاً میدونم که تو صداقت داری و باهوشی و مهربون هستی...» (ص ۱۷۶)
### منابع کتابخوان اسفندماه 1403
| ردیف | مناسبت | روز | نام کتاب | پدیدآور | مترجم | ناشر | تعداد صفحه | |
| 1 | پیروزی انقلاب اسلامی و سقوط نظام شاهنشاهی | 22 | ایستگاه خیابان روزولت | محمد محبوبی | - | انتشارات مطالعات سیاسی | 608 | |
| 2 | فتح خیبر توسط حضرت امیرالمؤمنین علی علیه السلام و غزوه بنی المصطلق (موضوع کلی مواجههی نیروهای اسلام با یهود معارض) |
_ | خار و میخک | یحیی سنوار | کریم شنی | نیستان ادب | 480 | |
| 3 | ولادت امام سجاد علیه السلام روز صحیفه سجادیه |
16 | حماسه امام سجاد | سید علی خامنهای | - | دفتر نشر معارف | 240 | |
| 4 | ولادت حضرت قائم عج الله تعالی فرجه الشریف | 26 | شش ماه پایانی | مجتبی الساده | محمود مطهرینیا | موعود عصر - کتاب جمکران | 200 | |
|
ایستگاه خیابان روزولت (روایتی مستند از تسخیر سفارت آمریکا در تهران)؛ پدیدآور: محمد محبوبی؛ ناشر: مؤسسه مطالعات و پژوهشهای سیاسی؛ تعداد صفحات: 594
این اثر که کتابی تاریخی پژوهشی است و به شکل ادبیات روایی و با قلمی جذاب و گیرا نگارش یافته، روایتی مستند از تسخیر سفارت آمریکا در تهران است. نویسنده ماجرای تسخیر سفارت آمریکا را از پیشازاین رویداد، یعنی از ابتدای فعالیت سفارت آمریکا در تهران در دوره حکومت پهلوی آغاز کرده و سیر فعالیتهای غیرمتعارف این سفارتخانه را تا بیانیه الجزایر که حاصل نخستین مذاکرات مستقیم ایران و آمریکا بعد از انقلاب در سال ۵۹ بود پی میگیرد.
برخی از مطالب و اسناد کتاب در این موضوع برای نخستینبار منتشر میشود، حتی برخی اسامی که مشخص میشود جاسوس آمریکا بعد از انقلاب بودهاند! و خیلی نکات مغفول در خصوص فرایند تسخیر لانه و اشخاص و جریانهای دخیل در آن مبتنی بر اسناد متعدد از منابع ایرانی و غیرایرانی در این اثر ارزشمند ذکر شده است.
این کتاب مهم و درعینحال جذاب و خوشخوان، مورد تحسین و تمجید رهبر معظّم انقلاب قرار گرفت و ایشان دربارهی این اثر طی تقریظی چنین مرقوم داشتند:
«این، گزارشی متقن و پرفایده از یک حادثهی مهم در تاریخ انقلاب یعنی تسخیر لانهی جاسوسی در سال ۵۸ است. این کتاب پُرکنندهی یکی از خلأهای رسانهای و تبلیغاتی ما است. ما به جنگ روایتها در پیکارهای جهانی توجه لازم را نکردهایم و دشمنان و بدخواهان ما از غفلت ما بهره برده و بسیاری از حوادث را وارونه نشان دادهاند. باید از نویسندهی این کتاب و تلاش ارزشمندش قدردانی شود، بهخاطر اقدام هشیارانهاش در این عرصهی مهم.
نثر کتاب روان و رسا و تحقیق و تحلیلهای آن منطقی و صادقانه و قانعکننده است.
- نام انتخاب شده برای کتاب عالی است.»
در بخشی از کتاب میخوانیم:
پس از رفت و برگشتهای پرشمار و جرح و تعدیلهای بسیار، سرانجام در ۲۹ دی ۱۳۵۹ مجموعه توافقاتی به امضا رسید که به «بیانیههای الجزایر» شهرت یافت. به دنبال تصویب متن بیانیهها در جلسه ۲۵ دیِ هیئت وزیران، بهزاد نبوی موظف به امضا و مبادلهی بیانیهها شد. این بیانیه که به امضای طرف ایرانی رسید، در مجموع از پنج سند مجزا تشکیل شده بود...
بیانیههای الجزایر هر چهار شرط مجلس را تأمین کرده بودند. در خصوص شرط «عدم مداخله در امور ایران»، به یک ماده کلی و بیضمانت اکتفا شده بود:
«ایالات متحده آمریکا تعهد مینماید که سیاستش این است و ازاینپس نیز این خواهد بود که بهصورت مستقیم یا غیرمستقیم، سیاسی و یا نظامی، در امور داخلی ایران مداخله ننماید.»
... بعد از پایان ماجرای تسخیر سفارت آمریکا و انجام تعهدات بیانیه الجزایر از سوی ایران، نوبت به رصد پایبندی دولت آمریکا به تعهداتش رسید؛ لیکن ضعف حقوقی بیانیه الجزایر اندکاندک رخ نشان داد. دولت آمریکا برخی از بندهای توافق شده را نقض میکرد یا به اجرا در نمیآورد و دولت ایران ابزاری برای الزام دولت آمریکا در دست نداشت. اولین مذاکره و توافق با آمریکا، بیش از آنکه دستاورد داشته باشد تجربه داشت. تیم تازهکار جمهوری اسلامی دریافته بود بیانیههای الجزایر مملو از حفرههای حقوقی و دامهای دیپلماتیک است. هر چه بود، تیر از چله کمان جسته بود و راه بازگشتی وجود نداشت. آنچه باقیمانده بود، تجربهی گرانبهایی بود که در توافق با واشنگتن کسب شد: توافقنامههای آمریکا سرشار از حفرههای حقوقی است، بندهای آن تأویلپذیر هستند و مناطق مبهم و مسکوتی در آن برجا میماند. (ص ۴۵۶ تا ۴۶۰)
خار و میخک؛ پدیدآور: یحیی السنوار؛ مترجم: کریم شنی؛ ناشر: نیستان ادب؛ تعداد صفحات: 535
کتاب، زندگینامهی خودنوشت یحیی سنوار است که از زبان احمد، پسرعموی ابراهیم (یحیی سنوار) در نقل میشود، از کودکیِ ابراهیم در اردوگاه پناهندگانِ ساحلیِ شهر غزه شروع میشود و تا توصیف چگونگی شهیدشدن خود سنوار بر اثر موشک هلیکوپتر که از قبل در خواب توسط پیامبر صلیالله علیه و آله به او گفته شده بود.
زندگی خانوادگی سنوار، شرح چگونگی جذب او به شیخ احمد یاسین، مؤسس حماس و اختلافات او با برادرش حسن یا برادر دیگرش عیاش که در نهایت جاسوس صهیونیستها شد و به دست فلسطینیها کشته شد و یا اختلافهایش با محمود پسرعمویش که جذب جنبش فتح و طرفدار صلح و مذاکره و شیوهی یاسر عرفات بوده.
این رمان را در سال ۲۰۰۴، سنوار درحالیکه زندانهای اسرائیل بوده نگاشته شده و در خود حقایق زیادی دربارهی جنایات صهیونیستها علیه مردم فلسطین و خیانت اعراب (خاصه مصر) به مردم فلسطین را بیان کرده، همچنین اختلافهای میان مردم و گروههای مبارزاتی و وضعیت فرهنگی و سیاسی و اجتماعی مردم فلسطین و غزه و دولت خودگردان را نیز بیان میکند. ماجرای عاشقشدن سنوار و ازدواج و فرزنددار شدنش، اینکه چگونه پدرش در کودکی شهید میشود و مادرش هم او را رها میکند و با برادرش نزد زنعمویش بزرگ میشوند (عمویش هم مفقودالاثر بودن و بعدها متوجه میشوند که زنده بوده؛ اما امکان برگشت نداشته و در سرزمینی دیگر ازدواج کرده و بچهدار شده در نهایت اما در مبارزات عمو نیز شهید میشود و زنعمو دو فرزند شوهر شهیدش را نیز بزرگ میکند و همه را همسردار میکند و سامان میدهد) از خیانتها و خودفروشیهای برخی فلسطینیان سستعنصر سخن گفته، یکی از این عیاشهای دنیاخواه که خودش را به صهیونیستها فروخت، برادر خودش بود یا اینکه چگونه متوجه میشود یکی از نزدیکترین دوستانش و از ردههای بالای حماس جاسوس اسرائیل از آب در میآید و بسیاری نکات جالبتوجه دیگر که مخاطب با خوانش آن میتواند به درک بسیار عمیقتر و صحیحتری نسبت به مردم فلسطین و خاصه غزه و اسرائیل دست پیدا کند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
به ابراهیم نگاه کردم که بپرسم:
- نظرت چیه؟
منظور مرا فهمید و گفت:
- میبینی چه دنیای ظالمیه؟ مردم ما دارن هشت ماه متوالی سلاخی میشن و ارتش این رژیم اشغالگر داره سلاحهای جهنمی شو سر ما خالی میکنه؛ از زَرّاد خونه سلاحهای پیشرفته، هواپیماها، تانکها و تمام سلاحهای خودش رو علیه ما استفاده میکنه؛ اما دنیا کر و لاله؛ ولی توی هر عملیاتی از طرف ما؛ یعنی طرف مظلوم...؛ کسی که حق حداقلی خودش رو برای زندگی آزاد و آبرومند میخواد، صدای همه در میاد؛ حتی یه عده از امت خودمون! حتی از مردم خودمون! اینطوری محکوم و تقبیح میکنن؛ اما همۀ اینا مهم نیست؛ مهم میلیونها نفری هستن که از رباط تا جاکارتا چندروزه توی خیابونها شعار میدن و همینا رو مطالبه میکنن، چرا رسانههای دنیا صدای اونا رو نمیشنوه؟ (ص۵۱۷)
حماسه امام سجاد علیهالسلام؛ پدیدآور: سیدعلی خامنهای رهبر انقلاب اسلامی ایران؛ ناشر: انقلاب اسلامی؛ تعداد صفحات: 282
کتابهای به نسبت پر تعدادی دربارهی امام سجاد علیهالسلام نگاشته شده، اما بهجرئت باید گفت، این اثر وزین، اثری است که از حیث جامعیت و عمق و درعینحال داشتن مزیت روانی و پرهیز از پرگویی اگر بینظیر نباشد، قطعاً کمنظیر است. بسیاری از مطالب این کتاب، حتی برای علاقهمندان حرفهای تاریخ صدر اسلام تازگی خواهد داشت و از آن مهمتر، تحلیل رهبر معظّم انقلاب و زاویه دیدشان به این وقایع برای احوال و زمانهی کنونی ما بسیار کاربردی و عبرت بخش و بصیرتافزا است.
فهرست ارزشمند و عالمانهی کتاب، خود یک منظومهی منسجم را به مخاطب در این موضوع ارائه میدهد.
کتاب در سه بخش تنظیم شده، بخش نخست یا مقدمه مشتمل بر سخنرانی رهبر معظم انقلاب در کنگره جهانی امام رضا علیهالسلام است؛ ایشان در این سخنرانی که در سال ۱۳۶۵ ایراد گردیده به تبیین نظریه انسان ۲۵۰ساله پرداختهاند که بهمثابه محور و زیربنای اساسی مباحث کتاب است. بخش اصلی کتاب نیز به چهار گفتار از ایشان پیرامون مبارزات سیاسی و فرهنگی حضرت زینالعابدین علیهالسلام اختصاصیافته؛ در بخش دوم، به موضوعات مهمّی همچون: وضعیت اعتقادی مردم و شیعیان پس از حادثهی کربلا؛ انحطاط فکری و فساد اخلاقی و سیاسی عالم اسلام در عصر امام سجاد، در بخش پایانی نیز، جهت تکمیل مباحث مجموعه مصاحبههای مجلّه پاسدار اسلام با رهبری در سال ۱۳۶۱ آورده شده است.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
یک نمونه برای رواج فساد و فحشا (در عصر امام سجاد علیهالسلام را) عرض بکنم؛ در زمان امارتِ همین شخص مخزومی، عایشه بنت طلحه آمد و در حال طواف بود؛ این به او علاقه داشت؛ وقت اذان شد؛ آن خانم پیغام داد که بگو اذان نگویند که طواف من تمام بشود؛ او دستور داد اذان عصر را نگویند؛ به او ایراد کردند که تو برای خاطر یک زن که دارد طواف میکند میگویی نماز مردم را تأخیر بیندازند؟
گفت: به خدا اگر تا فردا صبح هم طوافش طول میکشید، میگفتم اذان را نگویند؛ این وضع (فضای اخلاقی مردم) در آن روزگار است. (ص ۱۵ و ۱۶)
ششماه پایانی: تقویم حوادث ششماه پیش از ظهور؛ پدیدآور: مجتبی السّاده؛ مترجم: محمود مطهرینیا؛ ناشر: موعود عصر(عجل الله تعالی فرجه الشریف)، تعداد صفحات: 280
کتاب شش ماه پایانی ترجمه کتاب «الفجر المقدس المهدی علیهالسلام و ارهاصات الیوم الموعود» است. نویسنده بامطالعه و تحقیق در منابع و تفحص در روایات، موفق به ارائه اثری شده که در آن وقایع و حوادث شش ماه آخرین از سال ظهور امام مهدی علیهالسلام را قابلبررسی و مطالعه نموده است.
این کتاب هرگز وقتی برای ظهور امامزمان علیهالسلام مشخص نکرده است. اما جمله خوانندگان را متذکر حوادث مهم و جدی آخرین سالی میکند که امید میرود واقعۀ شریف ظهور در آن اتفاق افتد. انشاءالله.
به گفته نویسنده این کتاب، نیمه دوم سالی را که آخرین سال غیبت است و به ظهور حضرت مهدی علیهالسلام ختم میشود، به تصویر کشیده است.
برای استخراج مجموعه این رویدادهای پیدرپی، نویسنده به آن دسته از احادیث تمسک جسته که به تاریخ خاصی اعم از روز، ماه یا سال اشاره داشتهاند که همه علایم حتمیه را نیز در خود گنجانده است.
این کتاب یکی از بهترین منابع است و
مترجم و محقق کتاب پانویسهای بسیار مهمی به کتاب افزوده که اهمیت محتوای این پانویسها در تبیین هر چهبهتر و دقیقتر (و احیاناً رفع نواقص) محتوای کتاب، مطلقاً کمتر از متن اصلی نیست و لازم است در فرآیند خوانش این پانویسها نیز مطالعه شود.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
بسیاری از روایات، ما را از توقیت - تعیین وقت مشخص برای ظهور - نهی کردهاند و شیعیان را امر کردهاند که هر که چنین کرد تکذیب کنند و دروغگو بشمارند؛ چرا که این مطلب در زمرهی اسرار الهی است و هر کس آن را نمیداند؛ امام صادق علیهالسلام به محمد بن مسلم فرمودند:
محمد، اگر کسی وقتی از جانب ما برای ظهور حضرت مهدی نقل کرد، از این که او را تکذیب کنی نترس، چرا که ما برای احدی تعیین وقت نمیکنیم.
وقتی فضیل از امام باقر علیهالسلام میپرسد که آیا این مسئله وقتی مشخص دارد؟ حضرت سه مرتبه میفرمایند:
آنها که وقت تعیین میکنند دروغ میگویند.
یکی از یاران امام ششم که به ایشان عرضه میدارد این مسئلهای که چشمانتظارش هستیم کی خواهد آمد؟
حضرت میفرمایند:
ای مهزم آنها که وقت تعیین کنند دروغ میگویند، آنها که عجله کنند هلاک میشوند و آنها که تسلیم امر خداوند باشند، نجات مییابند و بهسوی ما باز میگردند. (ص ۲۳۵)
| ردیف | مناسبت | روز | منبع پیشنهادی | پدیدآور | مترجم | ناشر | تعداد صفحه |
| 1 | روز زن - روز مادر | 2 | داستان های پاپاپا 3: سه نکته مامانها | کلر ژوبرت | - | به نشر | 24 |
| 2 | شهادت حاج قاسم سلیمانی | 13 | سیمای سلیمانی: خاطراتی از زندگی سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی | علی شیرازی | - | خط مقدم | 208 |
| 3 | اجرای طرح استعماری حذف حجاب به دست رضاخان (۱۳۱۴) | 17 | آبی سربلند | ابتهاج محمد | لیلا کاشانی وحید | مهرسا | 32 |
| 4 | میلاد حضرت مسیح علیهالسلام و ولادت امیرالمؤمنین علی علیهالسلام | 25 | لبخند مسیح | سارا عرفانی | - | سوره مهر | 120 |
داستان های پاپاپا 3: سه نکته مامان ها؛ پدیدآور: کلر ژوبرت؛ ناشر: بهنشر؛ تعداد صفحات: 24
این اثر جلد سوم از مجموعه داستانهای پاپاپا است که شخصیت اول آن یک هزارپاست. در این کتاب به شکل غیرمستقیم به کودک میآموزد که چگونه میتواند رضایت مادر و پدر خود را جلب نماید. احترام به والدین، محبت به والدین و گوشکردن حرفها و توصیههای آنها بهعنوان سه راهکاری عنوان شدهاند که اگر انجام شوند والدین خوشحال و راضی میشوند از فرزندان خود. همچنین برای بچههایی که مثل پاپاپا رعایت این دستورالعمل سه بندی مشکل است راهکارهایی عملی ارائه کرده است.
کتاب در حقیقت آموزش تکریم عملی مقام مادری به فرزندان است که خانم کلر ژوبرت با قلم و تصویرگری جذاب و منحصربهفرد خود آن را خلق کردهاند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
پاپاپا نوشته را خواند:
سؤال: یک بچه چهکار کند تا مامانش را خوشحال کند؟
جواب:
1) یکذره مؤدب باشد.
2) سه ذره مهربان باشد.
3 نیمذره هم به حرفش گوش کند.
بعد از خواندنش با اخم گفت: «اوووَه! اینها که خیلی سختاند!»
عسلو گفت: «برای اینکه برایت آسان شود کافی است...» (ص15و16)
سیمای سلیمانی (خاطراتی از زندگی سردار سپهبد شهید حاج قاسم سلیمانی)؛ پدیدآور: علی شیرازی؛ ناشر: خط مقدّم؛ تعداد صفحات: 208
گلچینی جذاب و متنوّع از خاطراتی کوتاه و کمتر شنیده از قول دوستان و دشمنان حاجقاسم سلیمانی دربارهی زندگی، خلقیات و عملکرد او؛ کتاب مشتمل است بر هفت فصل، در فصلهای اول تا پنجم، خاطرات به ترتیب زمانی ارائه شده است، فصل نخست، دوران کودکی تا اوایل انقلاب (قبل از شروع جنگ تحمیلی)؛ فصل دوم خاطراتی از دوران دفاع مقدّس؛ فصل سوم، خاطرات از دوران فرماندهی در مناطق شرق و جنوبی شرقی ایران؛ فصول چهارم تا ششم به دوران پرافتخار وی در مقام فرمانده سپاه قدس میپردازد، فصل چهارم در لبنان و افغانستان، فصل پنجم در سوریه و فصل ششم نیز خاطراتی در عراق؛ فصل پایانی اما به برخی از خاطرات منتخب شخصیتهای معروف در شرایط غیرنظامی از سردار شهید سلیمانی اختصاصیافته است.
آبی سربلند؛ پدیدآور: ابتهاج محمد؛ مترجم: لیلا کاشانی وحید؛ ناشر: مهرسا؛ تعداد صفحات: 36
این کتاب داستانی جذاب و شیرین از دو خواهر به نامهای آسیه و فائزه را روایت میکند. آسیه در روز اول مدرسه با حجاب (روسری آبی) به مدرسه میرود. همین امر موجب تعجب و تمسخر برخی اطرافیانش میشود. اما او به حجاب خودش افتخار میکند و به حرفهای دیگران هیچ اعتنایی نمیکند. کتاب حاضر نشان میدهد که چگونه انسان میتواند بدون اعتنا به حرفها و عکسالعملهای دیگران با افتخار به اصول و ارزشهای خود پایبند باشد.
نامزد شدن برای جایزه کتاب تصویری گودریدز در سال 2019، قرار گرفتن جزو فهرست پرفروشهای نیویورک تایمز و فهرست منتخب کتاب جوانان در سال 2019 و حضور در جمع 10 کتاب برجسته حوزه زنان در سال 2020 بخشی از موفقیتهای این کتاب زیبا و دلنشین را شامل میشود.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
آسیه با تعجّب نگاهم میکند و میگوید: «فائزه؟ اینجا چهکار میکنی؟»
من میپرسم: «خوشحالی که اولین روز حجاب است؟»
آسیه سرش را به علامت تأیید تکان میدهد و به من لبخند میزند و حال من هم بهتر میشود.
از اطرافمان صدای خنده میآید.
پسری با دست به آسیه اشاره میکند و با خندهای تحقیرآمیز میگوید: «واقعاً چرا؟!»
حجاب آسیه خندهدار نیست. حجاب آسیه مثل دریایی است که موجهایش تا آسمان میرود، همیشه آنجاست، قوی و سربلند.
مامان گفته بود: «بعضیها حجاب تو را درک نمیکنند، اما اگر تو خودت بدانی چه کسی هستی و حجابت برای چیست [و در رسیدن به هدفت در زندگی چه کمکی به تو میکند، هم خودت میتوانی به آن افتخار کنی و هم] آنها به تو احترام میگذارند.» (ص14تا20)
برخی از خاطرات برای نخستینبار است که در این اثر آمده و لذا مخاطبی که تشنه دانستن و شناخت بیشتر از این شخصیت کمنظیر دوران معاصر و بلکه تاریخ جبههی مقاومت در برابر طاغوت است از جذابیت فوقالعاده برخوردار است، بهخصوص که خاطرات همه کوتاه و خوشخوان هستند.
در بخشی از کتاب میخوانیم:
ژنرال جان مگوایر افسر سابق سیا و مدیر اطلاعات ملی آمریکا:
آن آدم ردهپایینی که ۲۵ سالش است و بدون جلیقهی ضدگلوله دارد در یک گروه شبهنظامی میجنگد، چگونه ممکن است انگیزه نگیرد و عملکرد خوبی نداشته باشد وقتی میبیند رئیسش که همسن پدربزرگش است، با یک پیراهن ساده دارد در میدان جنگ در میان شلیک گلولهها قدم میزند؟ این کار یک پیام الهامبخش برای آن سرباز است
که ترس در این آدم وجود ندارد و ما هم باید همینگونه باشیم. من واقعاً اعتقاد دارم افرادی مانند سلیمانی احساس میکنند دارند تقدیرشان را رقم میزنند، و اگر هم کشته شدهاند، خوب کشته شدهاند؛ دیدگاه متفاوتی نسبت به مثلاً ما آمریکاییها در این باره دارند و معتقدند در حال اجرای یک مأموریت الهی هستند. (ص ۱۷۱ و ۱۷۲)
لبخند مسیح؛ پدیدآور: سارا عرفانی؛ ناشر: سوره مهر؛ تعداد صفحات: 152
نگار دختری است امروزی که مدرس زبان انگلیسی در یک آموزشگاه است؛ البته با چالشهای زیادی هم در دنیای اطرافش مواجه است؛ در جستجوهایش در فضای مجازی با یک مقاله مواجه میشود که خیلی نظرش را جلب میکند، به نویسنده مقاله ایمیل میزند و چند سؤال درباره مقاله میپرسد. نویسنده مقاله (یعنی نیکلاس) اما وقتی متوجه میشود که صاحب ایمیل یک مسلمان ایرانی است، باتوجهبه اینکه در حال تحقیق دربارهی اسلام بوده با خود فکر میکند که زمان مناسبی است که سؤالهای خود را از این زن مسلمان بپرسد.
واکنش نگار به نقل از کتاب: «برای چی من باید این کار را میکردم؟ یعنی چون شنیده بود که مردم یک کشور مسلمان هستند، فکر کرده بود که همه آنها میتوانند او را بهسوی خدا دعوت کنند؟ این چه استدلالی است؟...
دین برای من همان چیزهایی بود که توی کتابهای مدرسه خوانده بودم. حفظکردن اذان و اقامه و بدون غلط خواندن از روی قرآن برای اینکه معلم نمره بدهد و تستهای معارف برای اینکه توی کنکور از آنها سوال میآمد، همهاش همین بود...»
و داستان دربارهی این است که به دلایلی که ربطی به انگیزههای خدایی ندارد، نگار تصمیم میگیرد تا حدی پاسخ پرسشهای نیکلاس را پیدا کند و به او در مسیری که دارد میپیماید کمک کند... درحالیکه بارها جملاتی ازاینقبیل در مسیر راهنمایی به ذهن نگار میرسد: «نمیدانستم خودم چیزهایی را که مینوشتم باور داشتم یا نه. لزومی احساس نمیکردم برای اینکه خودم، حتماً به آن حرفها اعتقاد داشته باشم.»
روند این گفتگوها و فضای زندگی خود نگار اما در ادامهی داستان مخاطب را با غافلگیریهایی مواجه میکند...
در بخشی از کتاب میخوانیم:
خدای اکثر مردم یک موجود بزرگ است که آن بالا نشسته، همه را میبیند و به حرفها گوش میکند. اگر دلش خواست کمک میکند و اگر نخواست نمیکند ما با بیمیلی، بارهاوبارها میخواهیم. تهدیدش هم لازم باشد میکنیم و گاه شاید داد هم بزنیم. به او به چشم پادشاهی نگاه میکنیم که سالها و قرنها با ما فاصله دارد و چیزهایی که به ما یاد میدهند، فقط این فاصله را زیادتر میکند ما را از او دورتر.
برای همین گاهی، دیگر تصمیم میگیریم با او کاری نداشته باشیم. زندگی خودمان را بکنیم و فراموشش کنیم...
اما خدا حتماً باید چیزی بزرگتر از اینها باشد تا خدا باشد... (ص ۱۱۰ تا ۱۱۴)